نگاهی که متفکرین در 2500 سال گذشته به هستی و عالم داشتند، دیدند همه چیز ناظر به ثنویت است. نگاهشان به شب و روز، تر و خشک، سرد و گرم، زن و مرد، سفید و سیاه، و غیره، آنها را به این نتیجه رساند که همهی عالم از چنین منطقی تبعیت میکند و ثنویت را اصل گرفتند. اولین متنی که به این مبحث پرداخته است از آناکسیمندر بود که این تمایز را بررسی کرد. بعد از مطالعهی آناکسیمندر، هراکلیتوس ثنویت را در قالب ستیزه و جنگ قرار داد و جملهی معروف وی «جنگ، پدر همه چیز است! [اگر دوستان اصل منبع را یافتند، حتماً ارسال کنند]» مطرح شد. پس در تاریخ شکلگیری منطق، از ثنویتها آغاز شده است. در روند شکلگیری منطق در شرق توسط لائوتسو پذیرفته شد که امروز ما این منطق را تحت عنوان «یین و یانگ» میشناسیم. این تفکر در ظاهر زیبا و درست است اما در باطن اشکالات بسیار قابل ملاحظهای دارد.
در حکمت و فلسفهی فهم، دیرینگونههایی وجود دارد که عدم اشراف به آنها اولین مشکلی که ایجاد میکند این است که فهم دچار اعوجاج یا بحران میشود.