درجات بین حق و باطل | پاسخ به شبهه دکتر عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی با عنوان «درسهای عاشورا برای زندگی امروز» میگوید: "برخلاف مرحوم آقای شریعتی نباید فکر کنیم که هر روز عاشورا است و هر سرزمینی نیز کربلا است. زندگی همیشه صفر و صد، یا سیاه و سفید نیست که بگوییم هر روز یک امام حسین (ع) و شمر داریم، خیلی از آدمها نه شمر هستند نه امام حسین، در حقیقت دنیا را همینها پر کردهاند. اکثریت مردم نه شمر و نه امام حسین هستند، در عین حال همگی بندهی خدا هستند."
این عبارت از مرحوم شریعتی نیست، یک نقل معروف است. رهبران انقلاب اسلامی، معنای این عبارت را بازگو میکنند: امام خمینی (ره) در تبیین عبارت «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء » میفرمایند: «این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مىفهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آنطور باشند. نقش کربلا این بود که سیدالشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید اینطور باشد. همه روز هم باید اینطور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتادوچندنفرى و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.» و همچنین امام خامنهای (مدظالهالعالی) در مراسم دانشآموختگی دانشگاه امام حسین (ع) میفرمایند: «این که گفتند: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» به معنای این است که زمان میگذرد، اما حوادث جاری در زندگی بشر، حقایق آفرینش دست نخورده است. در هر دورهای انسانها نقشی دارند که اگر آن نقش را بدرستی، در لحظهی مناسب، در زمان خود ایفاء کنند، همه چیز بهسامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.»
اما اینکه چرا جریان روشنفکری، منطق توحیدی را زیر سوال میبرند، مسئلهی جداییست. ولی در معرفت توحیدی مناسبات را در دو ستون حق و باطل چینش میکنیم. سپس انگارههای باطل نفی و انگارههای حق را اقامه میکنیم.
منطقی که عبدالکریم سروش و روشنفکران دینی از آن استفاده میکنند، منطق فازی است؛ این منطق از اصل تشکیک (درجهای) تبعیت میکند. اینکه آقای سروش بین ثنویت قرآنی حق و باطل خلط کرده است، نشان از عدمتفکیک بین وادی حق و باطل است. سپس ایشان از منطق فازی برای ثنویت توحیدی استفاده کرده است. لذا مشکل اساسی که در این سخنرانی وجود دارد این است که بین پارادایم یا وادی حق و باطل تفکیک قائل نشده است. منطق فازی در سرجای خود را قبول داریم به شرط اینکه اول تفکیک پارادایم صورت گیرد.
در تبیین درجات ثنویت حق و باطل، اول تفکیک و تبیین پارادایم میکنیم. حق و باطل، وادیاند. در قاعدهی مرکز-پیرامون، مرکز وادی حق، الله و پیرامون آن عبدالله و همچنین در مرکز وادی باطل، هوی و پیرامون آن عبدالهواء است. ناظر به اینکه در قرآن کریم 65بار ایمان و عمل صالح آمده است، در هر وادی، درجهای وجود دارد. به عنوان مثال، هیتلر، صدام، اوباما، ترامپ و غیره، هرکدام در وادی باطل، درجاتی دارند. در وادی توحیدی هم به اینصورت درجاتی وجود دارد. به عنوان مثال، آنکس که نبی و امام است، 100 درصد؛ حکما، علما و شهدا از 99 الی 30 درصد و مؤمنین از 29 الی صفر درصد، هستند. لذا حق درجه ندارد اما اهل حق درجهبندی دارد.
در نتیجه؛ یک، این نگاهی که مردم نه سفید هستند و نه سیاه، از منطق فازی استفاده شده است. دو، پس از تبیین و تفکیک وادی یا پارادایم، راز و چرایی مؤمنین حدودالهی را درمینوردند، که در قرآن کریم توصیه به حفاظت از آن شده، این است که آنها در عمل صالح کوتاهی میکنند.
مطالب مرتبط:
چهکار کنیم که تشخیص بدهیم چه کسی حق را میگوید؟ چه کسی باطل؟
کلیات اسلام؛ درآمدی بر دکترین اسلام
ثنویت یا دوگانگی
دیرینشناسی فهم
امروزه کسانی که لباس پیامبر رو میپوشند این عدم مرزبندی میان حق و باطل، و استفاده بیحساب و کتاب از منطقهای بشری مانند منطق فازی و یا منطق حد وسط ارسطویی در غیر جای درست، باعث بحران معرفتی شده و از آن خطرناکتر این است که آنها این موضوعات را در محافل گوناگون تخصصی و عمومی، این منطق را وحی منزل میگیرند!
تا جایی پیش رفته است که مردم برای تشخیص سخنان صدق و کذب، برای تکامل و تعالی خود و دیگران و مواردی از این دست، به این منطق فازی و یا منطق حد وسط ارسطویی تکیه میکنند!
واقعا باید چه کرد؟!