احداث هایپر مارکتینگ در کاشان، خیانتی بزرگ به الگوی معیشت اسلامی است!
چند وقتی بود ایدهی نوشتن مطلبی در باب سیستمهای هایپر مارکتینگ را داشتم. به این دلیل که در شهری که معروف به دارالمومنین میباشد، سیستمی احداث میشود و کردند که یک تخلف، انحراف و خیانت در الگوی معیشت اسلامی است. با آمدن هایپر مارکتها، بقالیهای کوچک بلعیده میشود و موجب افزایش مصرفگرایی در جامعه میشود.
یکی از مقولههای اقتصاد لیبرالی که آقای لستر تارو به آن اشاره میکند، روحیهی ایندیوژوالیتی یا تفرد در افراد است، میباشد. بازار آزاد و فری مارکت به مقولهی مالکیت درجهی یک میپردازد. مالکیت درجهی یک با ایندیوژوالیتی باید ترکیب شده باشد. در فردی که قائل به مالکیت درجهی یک باشد، شخصیشدن و تفرد شکل گرفته است. حال این فرد، رفاه و لسهفر [بگذار هرکاری میخواهد انجام دهد] را میخواهد. مثلاً اگر فردی رفاه خود را کنار بگذارد، دیگر اجتماع و اقتصاد بازار آزاد در مورد آن صدق نمیکند؛ حاضر است به خودش سختی و دشواری بدهد. بالاخره این ترکیب و معجون، اقتصاد بازار آزاد و سپس مفهومی به نام ‹دست نامرئی بازار› را میسازد. عمدهی تلاش بازار آزاد به ظاهر این است که نقش دولت را در اقتصاد کاهش دهد در حالیکه در واقع اینچنین نیست.
تجربهی کشورهایی که دارای بازار آزاد هستند، حاکی از این واقعیت هستند دخالت حداقلی دولت در بازار، در عمل حادث نگردیده و آن میزان به وقوع پیوسته، در موارد بسیار زیادی به اختلاس، پولشویی، اخلالگری و مواردی از این دست را در پی داشته است. همچنین رقابت نه در جهت کیفیت روزافزون محصولات بلکه در راستای راحتی و تنوع به پیش میتازد.
به جرئت میتوان گفت با دامن زدن به بازار آزاد در بین مردم، هستهی مرکزی لیبرالیسم، که لسهفر میباشد نوعی داروینیسم اجتماعی رقم میخورد؛ یعنی اگر هر کالایی دو مولفهی عنصر رقابت یعنی لسهفر و مالکیت خصوصی را نداشته باشد، از صحنهی رقابت حذف میشود. و از طرفی دیگر مالکیت خصوصی هم بر روحیهی تفرد در فرد فردِ افراد تمرکز دارد؛ در اقتصاد لیبرالیستی زمانی که یک جامعه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی به مؤلفهی تفرد دستیافته باشد، کاپیتالیسم امکان ظهور و بروز را دارد.
در کاپیتالیسم، همه چیز را در جامعه، کالا در نظر میگیرد و برای همه چیز قیمتی قائل است. محبت، عشق، علم، سیاست، امنیت، قضاوت، وکالت و غیره، کالا هستند و قیمت دارند. اگر فرهنگی در جامعه رواج پیدا کرد که در آن همه چیز کالا بود و آن چه کالا بود قیمت داشت، آن جامعهی کاپیتالیسم است.
سیستم هایپر مارکتینگ که اخیراً در ایران بدون اینکه کسی برآورد دقیقی داشته باشد، توسط شهرداری، دستگاه و سازمانهای مربوطه در وزارت تجارت شکل میگیرد. سیستم هایپر مارکتینگ نظام تجمیع اقتصاد خرد است. این سیستم، به جای تمرکززدایی، تمرکزگرایی میکند که جلوهای مدرن از بازارهای سنتی است که امروز پیچیده شده است. جلوهی واقعی مفهوم #بازار_آزاد، سیستم هایپر مارکتها هستند.
تخلف و انحراف و خیانت این سیستم، این است که این سیستم از اقتصاد لیبرالی که جوهرش رباست، برخاسته شده است. مفهومی که در قرآن کریم قید صریح میآورد که «فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اعلان جنگ با خدا و رسول خداست. اما با نفوذ لیبرالها در کاشان از سکوت انقلابیون سوءاستفاده میکنند و ساختمان بزرگی احداث میکنند.
نمیتوان از اقتصاد لیبرالی نوشت اما نامی از طمع (greed) به میان نیاورد، حرص و طمعی که از طریق سازوکارهای علمی در قالب رسانهها با دامن زدن به هوسهای خفتهی انسانی آنها را به سوی مصرفگرایی سوق میدهند. هدف از تبلیغات چیزی نیست غیر از ترویج فرهنگ مصرفگرایی تا به گمان خودشان اقتصاد را به گردش درآورند غافل از این که زمینهی فلاکت و بدبختی جامعه بشری امروزی را رقم زدهاند. طمع تا جایی پیش رفت تا اینکه بزرگترین اقتصاددانان هم از بیاخلاقی و ناکارآمدی آن زبان به گله گشودند و فریاد نابودی اقتصاد توسط طمع را سر دادهاند.
جوزف استیگلیتز در کتاب سقوط آزاد مینویسد: "انگیزهی سودجویی، حرص و طمع در کسب منافع شخصی نه تنها ما را خوشبخت نکرد بلکه به ایجاد بحران اخلاقی منجر شد، زمانی که به دست آوردن پول مهمترین موضوع زندگی شود دیگر هیچ مجالی برای رفتار معقول باقی نمیماند. طمع هیچچیزی را برای پسانداز باقی نمیگذارد." بشر مدرن امروز نه تنها پسانداز ندارد بلکه بیشتر هم مصرف میکند در واقع مصرفی او ایجاد بدهی برای اوست که آن بدهی به بحران بدهی در آمریکا انجامید و منجر به ورشکستگی بانکها گردید بانکها بیشتر وام میدادند تا بیشتر سود کسب کنند اما بیشترین کسانیکه وام گرفته بودند از مردمان بیکاری بودند که توانایی بازپرداخت وام را نداشتند چون پولها بازنگشت بحران بدهی آغاز گردید.
علم اقتصاد مدرن از ربا و طمع تغذیه میشود، طمعی که آثار مخرب آن را از گذشته تا به امروز میتوان پیرامون خویش مشاهده نمود. شاید این سؤال به ذهن متبادر شود که چون تغذیهای هست به همان نسبت نیز رشد میتواند صورت گیرد اما اینطور نیست، همانگونه که تغذیهی انسان اگر نامناسب باشد بهمرورزمان هم روح او و هم جسم او آسیب خواهد دید و جسم و روح را نابود خواهد ساخت به همان نسبت اگر امور بشری هم از طریق سازوکارهای علمی نامناسب اداره گردد دچار فروپاشی خواهد شد. بشر مدرن که به روح قائل نیست در تغذیهی جسم و عقل خود هم سردرگم است چون طمع دارد فقط میخورد میخرد ثروتاندوزی میکند. اینطور نیست که طمع به رشد و شکوفایی بینجامد همانگونه که سیستم روحی و مادی انسان را از بین میبرد، روابط و امور انسانی را هم مثل نابودی محیطزیست، گرم شدن کره زمین، نابودی گونههای گیاهی و جانوری نابود میسازد. امام محمد باقر (ع) در حدیثی درباره طمع میفرماید: «مَثَلِ الحَرِیصِ عَلَی الدُّنیَا مَثَلُ دُودَهِ القَزِّ کلَّمَا ازدَادَت مِنَ القَزِّ عَلَی نفسها لَفّاً کَانَ اَبعَدَ لَهَا مِنَ الخُروُجِ حتَّی تَمُوتَ غَمّاً» مثل حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سختتر میشود تا آنکه از غصه میمیرد.[کافی (ط السلامیه) ج ۲، ص ۳۱۶، ح ۷] امام علی (ع) میفرماید: حریص همواره در رنج است.[میزان الحکمه ج ۳ ص ۲۱]
بشر امروزی به جهت جولان دادن به حرص و طمع پایانناپذیرش منابع کرهی زمین را با نظریههای علمی و با تکیه بر اندیشه علم اقتصاد مدرن چنان دچار نابودی و فروپاشی ساخته است که امکان زیست راحت نه تنها برای آیندگان بلکه برای بشر امروزی در کرهی زمین بسیار سخت و بغرنج شده است، بهطوریکه عدهای در بخشی از کرهی زمین از نبود منابع رنج میبرند و عدهای هم با استثمار منابع میان امیال و هوسهای خود نابود میشوند، در عصر فعلی از ماهیان اعماق دریا گرفته تا خاک کهکشانها از حرص، طمع و علم بیجهت انسان مدرن در امان نیستند، بشر مدرن آنقدر به طمع خویش جولان داده است که همهچیز را نابود ساخته، بهطوریکه برخی کارشناسان میگویند اگر جامعهی آمریکا با همین نحوه سبک زندگی پیش برود برای تأمین منابع جمعیت فعلی آمریکا باید منابعی به اندازهی سه کرهی زمین فعلی وجود داشته باشد تا امکان زیست در آن فراهم باشد.
مبتنی بر آیهی 41 سورهی روم در قرآن کریم و همچنین فرازی از دعای عهد داریم: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس» ظاهر شد فساد در خشکی و دریا به دست مردم! این حرص و طمع و ربا هرجایی باشد، آن تمدن، آن کشور، آن شهر، آن جامعه و آن خانوار را نابود میکند. کمآبی را نمیبینید؟ چرا منابع زمین کم شده است؟! چرا رودخانههای کشور پر از آب نیست؟!
سیستم هایپر مارکنیگ که با تبلیغات، طمع را در مردم نهادینه میکند، فطرت انسانها را منحرف میسازد. انسان اینجاست که به ربا منتهی میشود. فطرت انسان در صورتی منحرف میشود که در سطح غرایز فطری که بنیادیترین سطح در وجود یک انسان محسوب میگردد، به دنبال دلیل وقوع پدیده سترگی همچون ربا بگردیم تنها به این مورد خواهیم رسید که ربا از حرص و طمع آدمی برای «دارایی بیشتر» نشائت میگیرد. این تمایل برای کسب دارایی بیشتر یا همان کمال طلبی در دارایی، یکی از اقسام غرایز فطری است که با آن میتوان عاشق خدای نامحدود و بزرگ شد. لذا با انحراف از مسیر صحیح به جنگ با همان خدای بزرگ منجر شده است. پس اولین حل معضل ربا، در حذف طمع و فرهنگ طمعگری گنجانده میشود. و همزمان هدایت این نیاز به جایگاه اصلی و اولیه خودش. اما این مهم نیازمند یک عزم همگانی برای اتفاق است. این اولین راهکار برای «حذف ربا از فرهنگ مردم» است.
بنا به حکم صریح این آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» حتی اگر سیستم اقتصادی صحیحی نیز وجود داشته باشد تا اکثر مردم به دل و نه به زبان تمایل به حذف ربا با همه فواید دنیویاش (سود آسان و بیدردسر، طمع، تمایل به استفاده از کالاهای لوکس و غیرضروری، تمایل به استفاده از منابع برای خودشان، بیمسئولیتی در برابر اجتماع و …) نداشته باشند. هیچگاه خداوند توفیق هجرت از اردوگاه ابلیس به جوار رحمتش و ترک کارزار جنگ با مقام عزتش را به ما عطا نخواهد کرد.
حکم صریح این آیه به ما راه را نشان میدهد که ما اگر منتظر دولتها و متفکرین از بالا باشیم، تا برایمان اقتصادی بدون ربا را به ارمغان بیاورند نیازمند همت خود ما در مبارزه با نفس است تا این ولع برای خریدهای بیشتر را کنار نهاده و به مبارزه با ریشه ربا بپردازیم.
انشاءالله
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.