بزرگترین انحرافی که وارد اسلام شد، جداکردن حلال و مستحب از یکدیگر و همچنین جداکردن حرام و مکروه از یکدیگر بود. یعنی از ثنویت به پنج تقسیم شدند؛ از «حلال (مستحب) و حرام (مکروه)» به «حلال، مستحب، مباح، مکروه و حرام» تقسیم شد.
بزرگترین انحرافی که وارد اسلام شد، جداکردن حلال و مستحب از یکدیگر و همچنین جداکردن حرام و مکروه از یکدیگر بود. یعنی از ثنویت به پنج تقسیم شدند؛ از «حلال (مستحب) و حرام (مکروه)» به «حلال، مستحب، مباح، مکروه و حرام» تقسیم شد.
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی با عنوان «درسهای عاشورا برای زندگی امروز» میگوید: "برخلاف مرحوم آقای شریعتی نباید فکر کنیم که هر روز عاشورا است و هر سرزمینی نیز کربلا است. زندگی همیشه صفر و صد، یا سیاه و سفید نیست که بگوییم هر روز یک امام حسین (ع) و شمر داریم، خیلی از آدمها نه شمر هستند نه امام حسین، در حقیقت دنیا را همینها پر کردهاند. اکثریت مردم نه شمر و نه امام حسین هستند، در عین حال همگی بندهی خدا هستند."
نگاهی که متفکرین در 2500 سال گذشته به هستی و عالم داشتند، دیدند همه چیز ناظر به ثنویت است. نگاهشان به شب و روز، تر و خشک، سرد و گرم، زن و مرد، سفید و سیاه، و غیره، آنها را به این نتیجه رساند که همهی عالم از چنین منطقی تبعیت میکند و ثنویت را اصل گرفتند. اولین متنی که به این مبحث پرداخته است از آناکسیمندر بود که این تمایز را بررسی کرد. بعد از مطالعهی آناکسیمندر، هراکلیتوس ثنویت را در قالب ستیزه و جنگ قرار داد و جملهی معروف وی «جنگ، پدر همه چیز است! [اگر دوستان اصل منبع را یافتند، حتماً ارسال کنند]» مطرح شد. پس در تاریخ شکلگیری منطق، از ثنویتها آغاز شده است. در روند شکلگیری منطق در شرق توسط لائوتسو پذیرفته شد که امروز ما این منطق را تحت عنوان «یین و یانگ» میشناسیم. این تفکر در ظاهر زیبا و درست است اما در باطن اشکالات بسیار قابل ملاحظهای دارد.