آیا طرحی که توسط مرکز مطالعات استراتژیک جهان برای بقاء منابع زمین تهیه کرده است را دیدهاید؟!
آیا طرحی که توسط مرکز مطالعات استراتژیک جهان برای بقاء منابع زمین تهیه کرده است را دیدهاید؟!
یک حکیمی میفرمود: «در حوزه علمیه، قرآن کریم که هیچ، روایات حداکثر 10% مطرح هستند...روایات عقلی -فلسفه، کلام، عرفان- دارند خاک میخورند.»
افتخار ما در مقابل همهی مکاتب و نظامهای بشری با مانیفستهای ساختهی ذهنیتهای حقیر و محدود و وابسته، این است که کتاب انقلاب ما قرآن کریم و مجیدی است که از وحی حکیم خبیر منشاء گرفته و در اختیار عامل و عالم، بزرگ و کوچک و قابل فهم و استفاده همگان است. این رسالت ماست که حجابهای افکنده بر چهرهی قرآن را کنار بزنیم و آن را از انزوا و غربت خارج سازیم.
سوپرپارادایم اومانیسم [که همه چیز در نسبت با بشر سنجیده میشود] به مثابه قطاریست که چهار واگن دارد:
در واگن اول، به دورهی 1200 ساله برمیگردد که بشر به مسائل ماورایی باور داشته است. دورهی 400 سال اخیر، خود به سه واگن جدا تقسیمبندی میشود؛ واگن دوم، دورهی مدرنیسم؛ واگن سوم، دورهی پست مدرنیسم و واگن چهارم، دورهی ترانس مدرنیسم.
هدف از مذاکره غرب با ایران، استحاله انقلاب اسلامی است. استراتژی آمریکایی ترامپ هم همانند استراتژی اوباما، استحاله انقلاب اسلامی است.
انگلیس ترفند ویژهای به نام ایدئولوژیسازی دارد که در طول 150 سال گذشته علاوه بر استعمار منطقه، برای نهادینهکردن حضور خودش استفاده کرده است.
واژهی Capital از ریشهی لاتینی Capit یا Capita به معنی سر و بالاترین قسمت هر چیزی است به قسمی که بقای زندگی آن چیز بدون سر ممکن نباشد. همانطور که در بدن انسان، "سر" بالاترین و برترین قسمت محسوب میشود و علاوه بر انباشت دادهها و اطلاعات، فرماندهی کل بدن، اعضا و جوارح، دیدبانی و دریافت اطلاعات محیطی و محاطی همچنین تراوش اطلاعات را نیز به عهده دارد. سر، به بدن مایه میدهد و بدن نیز بدون سر امکان حیات زندگی ندارد. در اکونومی (مسامحتاً اقتصاد) نیز آنچه موجب حیات و قوام ثروت است، کاپیتال یا سرمایه است.
فرق جریان غیرانقلابی با انقلابی در اینه که یه غیرانقلابی میگوید "انقلاب برای ما چه کرد؟" ولی یک انقلابی میگوید "ما برای انقلاب چه کردیم؟"
در 100 سال گذشته، زنان غربی نه حق رأی داشتند و نه حق مالکیت؛ حتی اجازهی تصرف در اموال خود را نیز نداشتهاند. از این رو فمینیسم که مجموعهای از باورها و مفاهیم برخواسته از فلسفه و جامعهشناسی غربی است، تلاش کرد تا با ارائهی راهحل، از مشکلات زنان بکاهد و به آنها کمک کند تا به حقوق حقهی خود دست پیدا کنند.
مفهوم سوشیالیتی برگرفته از واژهی لاتینی socialitas به معنای گرد هم آمدن دوستانه، زندگی اشتراکی با دیگران و پرهیز از زندگی فردی میباشد.
در ایدئولوژیهای مدرن، لیبرالیستها اصالت را در جامعه به فرد میدهند، اما مارکسیستها اصالت را به جمع میسپارند. از این رو جوهر لیبرالیسم، ایدئولوژی ایندیویژوالیسم و اصالت تفرد؛ و از سوی دیگر، در اردوگاه چپ اندیشهی مدرن، جوهر مارکسیسم، ایدئولوژی کمونیسم و اصالت کمون و تجمع، و همچنین ایدئولوژی سوسیالیسم یا اصالت اجتماع و اشتراک است. در 200 سال اخیر، همواره در بین مدرنیستها، بر اصالت فرد یا جمع منازعهای اندیشهشناختی و روششناختی برپا بوده است که این منازعه کموبیش ادامه دارد. اما در نگاه قرآن کریم و اسلام، خانواده موضوعیت دارد.
امام زینالعابدین (ع) در حدیثی جامعه را در شش طبقه و گروه مردمی تحلیل میفرمایند که بر اساس این روایت شریف، میتوان مشاغل و مشیها و رفتارهای مختلف مردم را مورد ارزیابی قرارداد.
حضرت در این روایت مردم را به شش طبقه شیر، گرگ، سگ، روباه، خوک و بره تشبیه فرموده و خصلتهای دستههای متفاوت مردم را نسبت به ویژگیها و خصوصیات این شش حیوان میسنجند که قابل انطباق کامل بوده و با نگاه تطبیقی، تخلف پذیر نیست و مصادیق آن امروزه نیز در سطوح مختلف جوامع امروزی قابلرؤیت و ملموس است.
ریشهی این واژه، «Humdle» است و از واژه لاتین «Humus» به معنی خاک یا زمین مشتق شده است.
مکتب اومانیسم یا بشرگرایی، مکتبی است که بشر را در کانون مناسبات هستی قرار میدهد، و همه چیز و همه کس با بشر تعریف میشود. حتی خدا در اومانیسم نیز در نسبت با بشر دیده و تبیین میشود.
«اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد.» [امام خامنهای ۲۰-۰۳-۱۳۷۵]
ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسینبنعلی (علیهالسّلام)، آقازادهی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفهی مسلمین، پسر علیبنابیطالب (علیهالصّلاةوالسّلام) در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را به اسارت گرفتند!
همهاش قضیه این نیست که ما مىخواهیم ثواب ببریم، قضیه این است که ما میخواهیم پیشرفت کنیم. سید الشهدا هم که کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابى ببرند، ثواب براى او خیلى مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند.
در زیارت عاشورا مىخوانى: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الْشاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ»؛ خدایا تو را سپاس مىگویم؛ سپاس آنهایى که در مصیبتها شاکر بودند، نه صابر؛ بهره بردار بودند، نه شکیبا.
مکتب پوزیتیویسم یا اثباتگرایی، مکتبی است که معرفت بشری را بر پایهی اثبات میدانند. اما در مکتب امپریسیسم Empiricism، برپایهی تجربه، دانش شکل میگیرد و معرفت بشری نمیتواند از مرزهای تجربهی حسی فراتر رود.
ایدئولوژی رسیونالیسم یا خِرَدگراییِ شمارشگر، مکتبی است که اصالت را به خِرَد میدهند که با تکیه بر اصول منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار به کار گرفته میشود. رسیونالیسم توسط دکارت در فرانسه، مال برانش و اسپینوزا، آن را پایهگذاری کردند. به غلط در بین دانشگاهیان و کتب متعدد، رسیونالیسم را به عقلگرایی ترجمه کردند در حالیکه معادل خردگرایی است.